پيشينهي يهود در ايالات متّحده (4)
در مرحلهي بعدي تعصب هاي ضد يهود ممکن است خصومت و دشمني قرار بگيرد. بايد توجه داشت که خصومت به معناي فقط بيزاري نيست و الزاماً خصومت هم معني با دشمني هم نيست و به معني دوست داشتن هم نيست.
نويسنده: هنري فورد
مترجم: محمود کريمي شروداني
منبع: راسخون
مترجم: محمود کريمي شروداني
منبع: راسخون
2- در مرحلهي بعدي تعصب هاي ضد يهود ممکن است خصومت و دشمني قرار بگيرد. بايد توجه داشت که خصومت به معناي فقط بيزاري نيست و الزاماً خصومت هم معني با دشمني هم نيست و به معني دوست داشتن هم نيست. ممکن است کسي شکر را فقط با چاي دوست نداشته باشد ولي تنفري از شکر هم نداشته باشد. اما قطعاً مردمي وجود دارند که به خود اجازه مي دهند که تنفرشان در پيش داوري هايشان نفوذ کند و شايد اين به دليل برخي تجربه هاي تلخي باشد که با اعضاي نژاد يهود داشتند. (شايد يک ميليون از مردم امريکا در اين زمستان گرايش به رفتارهاي خصمانه با يهود پيدا کرده اند چرا که برخوردهايي با بازرگانان و زمين داران داشته اند.) که مي توان حداقل آن ها را ضد يهوديان در مرحلهي آغازين آن در نظر گرفت. اين افراد بيش تر نگون بختي هاي خود را مخفي مي کنند. اين تأسف آور است که با انديشه اي که هوشيارانه به حقايق مسألهي يهود توجه مي کند، رفتار ناشايستي انجام شود و هم چنين کساني که برخوردي راه گشا و مصلحانه در پيش گرفته اند. به همين منظور، در مقابل هر تحريک از هر جهتي، بهتر است که اجازه ندهيم رنجش و احساسات، يک انديشه را مورد حمله قرار دهد. خصومت يک شرط بندي خطرناک است. دشمني بيش تر از هر نژاد ديگري به يهوديان نزديک است و دليل آن مسائلي است که در طي سال ها رخ داده است. طبيعت يهودي آن چنان که در تاريخ گذشته و حال آن قابل مشاهده است، به دور از دشمني کردن نبوده است. و هم چنين يادآور و محرک دشمني در هر جايي است که برخوردي با نژادهاي آريايي داشته است و به دنبال اميال طبيعي خود هيچ قانون اجتماعي و اخلاقي نافذي مانع او نشده است. اين ناسازگاري طولاني با يهوديان ذهن نسل هاي زيادي را به خود درگير کرده است. در تفاسير انجيل از نفرت خداي يهود نسبت به برخي از مردم برگزيده اش به خاطر نافرماني قوانين صحبت به ميان آمده و از آن ها به عنوان مردم آن پيامبر در جهان سخن به ميان آمده است. اگر اين سرپيچي به وقوع پيوسته باشد و اگر مربوط به برخي از يهوديان قديم باشد، اتفاقاً يک سخن قديمي مسيحيان و کتاب مقدسشان بايد درست باشد: شايد نياز بود که آن سرپيچي ها اتفاق بيفتد، ولي افسوس براي بشري که از چنين کسي سرپيچي کرد.
3- در برخي بخش هاي جهان در زمان هاي مختلف، احساس خصومت به خشونت مرگبار تبديل شده است. هميشه هنگامي که خشونت در سطح وسيع اتفاق مي افتد، وحشت و تنفر و رنجش بشري حيرت انگيز است. اين شديدترين شکل ضد يهود است که از خود به نمايش گذاشته است. بنابراين باعث آن شد که در آينده در هر جا و هر بحث عمومي که دربارهي مسألهي يهود به گوش مي رسد باعث تحريک عواطف شود. البته هيچ نوع بخششي براي اين آشوب ها وجود ندارد ولي توضيح کافي براي آن ها وجود دارد. يهوديان معمولاً آن ها را به عنوان پيشداوري مذهبي آشکار بيان مي کنند و غيريهوديان را به عنوان شورشياني مخالف با اقتصاد واحدي که يهوديان براي مردم به وجود آوردند، نشان مي دهند. اين حقيقتي شگفت آور است که يک کشور را در خود فرو برده است. بخش هايي از روسيه که خشونت ضد يهودي دارند، بيش ترين شکوفايي را از خود نشان داده اند. البته شکوفايي و رونقي که مسلماً به خاطر شرکت يهودي است که يهوديان در آنجا آزادانه اعلام کردند که اين قدرت را دارند تا اين بخش هاي روسيه را به همان رکود اقتصادي قبل با يک عقب نشيني ساده بازگردانند. کاملاً بيهوده است که با اين ادعا، به تکذيب ها بپردازيم. زمان آن رسيده که مردم روسيه رنجش خود را در مقابل يهوديان ابراز کنند، همان گونه که روزنامهي آنگلوساکسون (Anglo-saxon) نشان داد، و به اميد تازه اي دربارهي اين شورش ها دست يافت، اگرچه خودشان هم در اين موضوع بي تقصير نبودند. اگر بخواهيم منصف باشيم درمي يابيم که بعضي از اين آشوب ها به دست خود يهوديان انجام شده است. يک طرف، تمام دنيا از يهودياني که تحت آزارهاي روسي بودند سرسختانه حمايت مي کند، در حالي که خود يهوديان هنگامي که حقيقتي در اين باره گفته شود به شدت حمله مي کند. علي رغم مخالفت يهود با روسيان که آن ها را دروغ گو خطاب مي کند، خود يهوديان هم حقيقت را بازگو نمي کنند. بنابراين دنيا باور نخواهد داشت که يهوديان در اين ماجرا بي تقصير بودند. امروزه، در هر کشوري شايستگي يهوديان در هر موردي با تأخير پذيرفته مي شود. آن ها بايد بخشيده شوند هرچند گناه کار بودند. اين نشاني از تنبيه شدن آن هاست که در هر جايي اگر بتوانند کمک هم بکنند، به خاطر خصوصيات ذاتي شان، دشمني مردم را فقط تحريک مي کنند. در هر جاي ديگري از دنيا به اين اعتقاد دارند که تمام دشمني با يهوديان ريشهي اقتصادي دارد. البته اين سؤال پيش مي آيد که آيا يهود مجبور است که آگاهانه به خود رأي بودن ادامه دهد، يا آگاهي خود را تکذيب مي کند و تنها اوج شکوفايي اش بر، متقاعدکردن و همراه کردن ساير نژادها با خودش، پيشي گرفته است. اين سؤالي است که بعداً در مورد آن بحث خواهيم کرد.
امّا در مورد تعصبات مذهبي که معمولاً يهوديان مشتاق ترين افراد براي تأکيد بر روي آن هستند، با اطمينان مي توان گفت که در ايالات متحده وجود ندارد. با اين حال توسط نويسندگان يهودي اين موضوع دارد القا مي شود به همان راحتي که به مردم روس القا شد. هر خواننده غيريهودي که زرنگ باشد مي تواند اين موضوع را در خود بيابد. اين موضوع را به راحتي با سؤال از خودش مي يابد که آيا تا به حال در طول زندگي اش يک لحظه احساس رنجش از يهود به خاطر مذهبش کرده است. در يک سخنراني اخيراً يک شکايت يهودي رسيده و در يک روزنامهي يهودي گزارش آن آمده است که گوينده که خود يک يهودي است بيان کرد که اگر 100 نفر از غيريهوديان در خيابان از دور و نزديک جمع شده بودند و ناگهان مي پرسيدند که يهودي چيست و بقيه در جواب مي گفتند او يک مسيح کش Chrise- killer است. يکي از مشهورترين و گرامي ترين خاخام ها در ايالات متحده اخيراً در خطابه اي گفته است که بچّه هايي که در مدرسه هاي يکشنبهي مسيحي (که قبل يا بعد از مراسم ديني در کلسيا براي آموزش مذهبي تشکيل مي شود) با اين ديد آموزش داده شده بودند که يهود يک مسيح کش است. امر اين موضوع را در چند هفتهي بعد از آن تکرار کرده بود.
مي توان گواهي داد که اغلب مسيحيان هرگز چنين عباراتي را قبل از گلايهي يهودي نشنيده بودند. و هرگز اخيراً از آن استفاده نکرده اند. اين القا احمقانه است. نزديک 20000000 هم اکنون در مدارس يکشنبهي مسيحي در کانادا و ايالات متحده به عنوان دانش آموز شاهد اين موضوع اند. هيچ ترديدي نيست که هيچ گونه تعصبّي در هيچ يک از کليساهاي مسيحي بر ضد يهوديان از لحاظ ديني وجود ندارد. به عکس، نه تنها کوچک ترين احساس منّت گذاشتن ندارند، بلکه اين احساس را دارند که در دينشان با يهود اشتراک دارند. مدارس يکشنبه کليساهاي مسيحي در جهان امسال شش ماه مشغول مطالعهي دروس بين المللي بودند که بر اساس کتاب هاي سفر داوران (انجيل)، روت (انجيل)، اولين و دومين سموئل (انجيل) و کتاب هاي پادشاهان است و هر سال به بخشي از کتاب عهد عتيق اختصاص دارد.
با اين وجود اکنون چيزهايي ارائه مي شود که براي رهبران مذهب يهودي جالب است: تعصبات مذهبي بسيار تندي در برخي از يهوديان عليه مسيحيت وجود دارد که در تمام کليساهاي مسيحي امريکا قابل رؤيت است. به طور ساده روزنامهي مسيحي church Press در امريکا را در يک نگاه با روزنامهي يهودي Jewish Press مقايسه مي کنيم، و هيچ دفاعيه اي در مقابل وجود ندارد. هيچ ويراستار مسيحي خواه از روي مذهب مسيحيت و خواه از روي عقل خود به فکر حمله به مذهب يهودي نيست، با اين حال با بررسي شش ماهه از روزنامهي يهودي با حجم عظيمي از حمله و تعصب دربارهي سايرين هستيم. از اين گذشته، هيچ مذهب تندرويي در امريکا به پاي تندروي يهود نمي رسد که يک مسيحيت در بيعت اوست. تقريباً همانند يک انتقام جويي مقدس، يک مسيحي يک يهودي نوين است و حرکات او بايد با حفظ احترام باشد. و هرگز اين گونه نخواهد بود که يک يهودي، مسيحي شود. اين جملات براي هر دو گروه ارتودوکس و ليبرال که بال هاي مذهب يهودند، حقيقت دارد. اين مذهب نيست که امروزه به يهوديان شهرت داده است بلکه چيز ديگري است. و هنوز، به همان يکنواختي و بدون انحراف، هر جايي که يهود بداند که با او احساس نزديکي مي کنند اين کار تکرار مي شود و اين به خاطر سه چيز است، اولين و مهم ترين آن مذهبش است. شايد به خاطر تسلي دادن اين فکر که او در بيعت يهود است، امّا اين درست نيست. هر يهودي هوشياري بايد اين را بداند. هر يهودي هم چنين بايد بداند که هر کليساي مسيحي محلّ تعليم و تعلّم وحي انبياي ديرين بوده و گردهمايي بزرگ و باشکوهي که در آن برگزار مي شود ادامهي راه مردم ديرين است. نبايد عهدهاي معيني که مربوط به موقعيت آن ها در جهان بود فراموش شود و پيش گويي هايي که در آينده تحقق مي يابد بايد حفظ شود. آيندهي يهود به طور خلاصه در پيشگويي ها، لاجرم به آيندهي اين طرح بسيار نزديک است و کليساهاي مسيحي در سطح وسيعي (حداقل از جناح بشارتي آن) مورد استقبال مردم قرار مي گيرند و يهوديان بيشترين کساني هستند که مورد سرزنش قرار مي گيرند. اگر تودهي يهوديان محققاً و از روي غم خواري مي دانستند که تمام پيشگويي ها در مورد آن هاست در کليسا درس مي خواندند و ايمان داشتند که تمام پيشگويي ها تحقق مي يابد و نتيجه اين خواهد بود که يهوديت مشهور خدمت همه جانبه اي به بشريت خواهد کرد. اگر اين را مي دانستند شايد طرز فکر ديگري نسبت به کليسا داشتند. دست کم اين را مي دانند که کليسا به اين اعتماد ندارد که ابزاري براي تبديل يهوديان به چيز ديگر باشد.
نکته اي که هست اينکه رهبران يهودي به طور غم انگيزي فريب خورده اند و در نتيجه باعث تحريک خشونت عليه سايرين شده اند. امّا اين موضوع تا اندازه اي به ديگر عوامل و شرايط بستگي دارد. البته کار اين مقاله جز اين نيست که بگويد مسيح از آن يهوديان است و آن ها به مسيح رسيده اند و غير يهود و درخت زيتون (نماد آزادي) درست نيست.
کنجکاوي کافي است. چهره اي از ضد يهود که با مذهب ضديت دارند وجود دارد امّا جاي اين بحث اينجا نيست. مقدار آن بسيار کم است و گرايش به انکار خدا دارند و ادعا کرده اند که تمام اديان يک فريب است. ابتکار يهوديان مبني بر اين هدف است که ذهن مردم دنيا را درگير خرافه اي بي اساس کنند. اگرچه اين موضع تأثيري بر روي مسألهي اصلي ندارد و با آن فاصله زيادي دارد.
III
حال کدام يک از اين نشانه هاي ضد يهود خودش را در امريکا نشان خواهد داد؟ اگر اين گرايشات به خصوص همان طور که اکنون وجود دارد، ادامه يابد، احساسات در مقابل يهود چگونه خواهد بود؟
بايد ما مطمئن شويم که يک شورش بزرگ نخواهد بود. تنها کار عمدهي قابل مشاهده تا به حال اين بوده است که خود آژانس هاي يهودي هر شخص يا مؤسسه اي که مسألهي يهود را در ملاحظات عمومي پيش کشيده است به مبارزه طلبيده اند.
1- ضد يهود به امريکا نيز خواهد رسيد چون احساسات و عقايد ظاهراً راه خود را به سمت غرب جهان پيش گرفته اند. در شمال فلسطين که يهوديان براي مدت زيادي مقيم آن جا شده اند و اکنون تعداد آن ها زياد است، ضد يهود فراگير شده و به وضوح ديده مي شود. در غرب آلمان آشکارا يافت مي شوند ولي تا زماني که آژانس هاي انقلابي آلماني توقيف هستند، آشوب در کار نخواهد بود. حتي کمي دورتر از غرب در انگلستان نيز پيدا مي شوند امّا به دليل جمعيت نسبتاً کم يهوديان در جزاير انگلستان موافقت و سازگاري آن ها با طبقهي حکومتي اين کشور، بيش تر يک احساس است تا يک حرکت. در ايالات متحده خيلي به چشم نمي خورند امّا خود را در غالب يک بي قراري، يک پرسش و يک سايش بين تمايل اقتصادي امريکايي با انصاف و احترامش به حقيقت هاي کهنه و ضعيف به جا مانده، نشان مي دهد.
به دليل همين مسأله فشار در امريکا بيش تر و بيش تر خواهد شد براي همين بر هر کسي احتياط در مقابل اعتراضات کوته بينانهي خود يهوديان لازم است و اينکه ببينيم اين مسأله در بين ما همان گونه که در بين بقيّهي مردم اتفاق مي افتد، بروز نخواهد کرد. بلکه به شکل عذاب و اغتشاش بسيار بيش تري خواهد بود. اين يک وظيفهي عمومي است که اين مشکل را در نطفه خفه کنيم و اجازهي حرکت به آن ندهيم. بنابراين بايد آماده باشيم که ممکن است اين موضوع به شکل عرف همانند آن چه در ساير کشورها است اتفاق بيفتد.
واقعاً اين مسأله در تمام ديگر کشورها مايهي اصلي يک مسألهي هميشگي خواهد شد. در نتيجه براي اين مسأله مي توان فقط با تفسير کردن و بازشناسي شرايط جامعه، راه پيش گيري و درمان را در پيش گرفت. پيش از آن که با بيچارگي دست و پا بزنيم چرا که آن ها نه گرايشي خواهند داشت و نه ديگر راهي به ريشهي اصلي اين مسأله وجود خواهد داشت.
2- دليل ديگر به وجود آمدن اين مسأله هجوم عظيم يهودياني است که براي امريکا طرح هايي خواهند داشت. در حدود يک مليون يهودي امسال وارد اين کشور شدند و جمعيت يهود به نزديک 4500000 افزايش يافت. اين صرفاً به اين معني نيست که افراد مهاجرت نکنند امّا عقايدشان نبايد مهاجرت کند. تا به حال هيچ نويسندهي يهودي به روش نظام مندي به ما نگفته است که عقيدهي يهوديان دربارهي غيريهوديان چيست. و با چه ديدي در ذهن هاي خودشان به غيريهوديان نگاه مي کنند. نشانه هايي از آن وجود دارد اگرچه هيچ کس تلاش نکرده که تصور و بازسازي از رويکرد يهوديان نسبت به غيريهوديان داشته باشد. بايد يک يهودي اين کار را انجام دهد امّا ممکن است اگر وظيفه اش را در رسيدن به هدف اصلي و حقيقت صحيح دقيقاً بگويد از طرف مردمش طرد شود.
اين مردم با اين ديد که غيريهود دشمن آبا و اجدادي است به اين جا آمده اند. به طوري که اگر عرصه براي آن ها مهيا باشد ممکن است آن چه را که به آن اعتقاد دارند، بر حسب عادت به نمايش بگذارند. و نه اين که اين يهوديان بيچاره تر از آني هستند که نشان مي دهند. در هلند ويران، جايي که يهوديان حاضر در طي جنگ همه چيز را بردند روزانه هزاران مورد از اين دست موارد ديده مي شد البته قبل از اينکه کنسولگري با مهاجرت آن ها به آن جا توافق کند. حقيقت آشکار است. در کينه گرفتن از آن ها، رنج و تهيدستي شايع است. آن ها مي توانستند به جايي بسيار دورتر سفر کنند که به آن جا بيايند. هيچ کدام از مردم ديگر توانايي مالي مسافرت در اين تعداد را نداشته اند. امّا يهوديان توانستند. اين کاملاً معلوم خواهد شد که آن ها اهداف خيرخواهانه اي نخواهند داشت. آن ها قادرند بر توفاني سوار شوند که کشتي ساير مردم را شکسته است. آن ها اين را مي دانند و از اين موضوع خوشحال اند چون اين را طبيعي مي دانند. اکثر قريب به اتفاق آن ها افکار يکساني را به اينجا آورده و در زمين هاي محل اقامت خود ساکن شده اند. آنها ممکن است به امريکا درود بفرستند امّا افکارشان دربارهي اکثريت مردم امريکا باشد آن ها ممکن است از نظر مقصود و آرزو همانند روس ها، لهستاني ها يا غير آن باشند، امّا آن ها يهودياني با ضمير کاملاً يهودي خواهند بود. آن ها از خودشان بهتر آگاهند.
تمام اين ها بسته به اين است که تأثير داشته باشند. اين نيست که براي يک تعصب نژادي آماده شويم بلکه دعوتي براي يهوديان امريکايي است که به اين حقيقت توجه کرده و در حلّ مشکل موجود کمک کنند.
3- هر عقيده اي که در اروپا مسلط شده است وقتي به امريکا رسيد دچار تغييراتي گرديده است. اين به دليل اعتقاد به آزادي، اعتقاد به حکومت و اعتقاد به جنگ است. براي اعتقاد به ضد يهود نيز اين گونه خواهد بود. تمام مسأله حول همين متمرکز است. اگر هوشيار بوده و شانه خالي نکنيم، راه حل آن را نيز پيدا خواهيم کرد. يک نويسندهي جديد يهودي گفته است: " منطقه يهوديان امروز عمدتاً به معني منطقه امريکاي يهوديان است... تمام کانون هاي قديمي يهوديان که طي جنگ ويران شده بود به امريکا منتقل شده است. " اين مشکل ماست چه آن را انتخاب کرده باشيم و يا نکرده باشيم.
چه مدت طول خواهد کشيد؟ بستگي زيادي به اين دارد که قبل از قدرت گرفتن آن، تا چه حد خود را مجهز کرده ايم. اگر چه گفته شده ولي بايد يادآوري کرد که اولين کار نشان دادن رنجش از موفقيت هاي اقتصادي به خصوصي از يهوديان است. به خصوص بيش تر عليه فعاليت هاي گروهي که به دست آورده اند. مردم ما دورنمايي از يک گروه در ميان يک مردم را مي بينند، با اين احساس که مورمون (Mormons) هرگز نبودند و شباهتي به آن ها هم نداشته اند. مورمون ها باعث خروج قوم يهود از مصر شدند. اسرائيل براي تسخير مصر به آن جا بازخواهد گشت.
عامل دوم که بي شک ظاهر خواهد شد تعصب و تحريک آن است. اصل آن ممکن است درست باشد ولي آن ها هميشه در آغاز قابل توجيه نخواهند بود. تعصب اکنون نيز وجود دارد و هر دو، يهود و غيريهود، آزادانه آن را قبول کرده اند. ممکن است اهميت بيش تري يابد براي فرسودن هر دو بخش، نبايد به هم فاعل و مفعول تعصب، اجازهي آزادي ذهني داد که رضايت بخش است.
پس ما بايد با بيش ترين اعتماد به نفس به دنبال عکس العملي عادلانه باشيم. اين جاست که کل قضيه به هوش امريکايي بر مي گردد. عدل ذاتي تفکّر امريکايي در هر موضوع شگفتي که مايهي دلخوري امريکايي ها شده است، به ياري او آمده است. واکنش طبيعي تحت سرپرستي ما در يک زمان کوتاه، واکنشي عقلاني و اخلاقي و سريع است. يک ذهن امريکايي هرگز به يک دلخوري افراد آرام نخواهد گرفت. اين شکاف عميق تر خواهد شد. هم اکنون نيز يک شکاف عميق در بين امريکا و انگلستان شروع شده است. ما قطعاً همانند مردمي که به روشني اين موضوع را تجربه کرده اند، متوقف نخواهيم شد.
و پيرو اين موضوع، عوامل بررسي خواهد شد، ممکن است قسمتي از اين عوامل وجود داشته باشند ولي شايد در اين زمان بي اهميت جلوه کنند ولي در آينده کليد خروج از حيراني باشد. بر اين اساس ريشهي تمام دردسرها بايد به روشني مشخص شود. براي خشکاندن ريشه ها بايد نقاط کور آن ها را تصرف کرد. تا خود مردم يهودي به سازگار شدن با نظم جديد اوضاع وادار شوند. به اين که اتحاد آن ها را بر هم بزنيم يا از انرژي آن ها بکاهيم و يا هوش و مهارت آن ها را کور کنيم. بلکه آن ها را به سمت مسيرهاي ارزشمندتري هدايت کنيم که براي همهي نژادها سودمند باشند. و تنها آن را از ادعاي برتري دور کنيم. هر نژادي مي تواند يک سرزمين براي خود به دست آورد همچنان که يهوديان با ادعاي قدرت معنوي بالاتر براي خود، بدست آورده اند. مي توانند بدون نفرت انگيز بودن، به يک سرزمين بدون گردنکشي اجتماعي دست يابند.
يهوديان نه تخريب مي کنند و نه برده داري مي کنند بلکه آن ها در انگل شدن براي جامعه بسيار ماهرند. آن ها سودجويان سيستمي هستند که خودش آن ها را تغيير داده و در مقابل ديگران نيرومندتر کرده و ابزار بهتري براي توجيه مکان مناسب آن ها در جهان، در اختيارشان قرار داده است.
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}